معمـارى اســلامى

نويسنده: دكتر على اصغر حلبى



اعراب باديه‏نشين كه در قرن هفتم ميلادى، پس از تسخير سرزمينهاى ايران، بين‏النهرين، سوريه، مصر، آفريقاى شمالى و اسپانيا، امپراطورى پهناور اسلامى را به وجود آوردند در كار معمارى سبك مشخصى نداشتند. هنر آنها صرفا جنبه تزيينى داشت، و اثرى از واقعيت و طبيعت در آن ديده نمى‏شد. چون اسلام ساختن صورت جانداران را منع كرده بود، طراحان مسلمان به ايجاد نقشهايى پرداختند كه عنصر اصلى آنها خطوط هندسى بود. ديرى نگذشت كه در هر سرزمينى معماران و بنايان را بكار گماشتند، و سبكهاى معمارى محلى ـ از قبيل ايرانى، شامى، بيزانسى، و قبطى ـ را اساس شيوه‏هايى قرار دادند كه حاصل آنها شاهكارهايى چون مسجدهاى بزرگ جهان اسلام گرديد.
در معمارى اسلامى، استخوان‏بندى بنا مهمترين قسمت و تزيين و پرداخت رويه‏هاى بناگيراترين عنصر آن است، و همين عنصر است كه به جلوه‏هاى گوناگون معمارى اسلامى در نقاط مختلف جهان وحدت مى‏بخشد. بناهاى مهمى كه در قرن هفتم ميلادى ساخته شد عبارتند از مسجد عمروعاص در قاهره، مسجد قيروان در تونس، و قبةالصخره در اورشليم. پوشاندن رويه‏هاى بنا با گچبريهاى وسيع و كاشيهاى رنگارنگ در قرن هشتم ميلادى (اواخر قرن اول ه.ق. ـ اواخر قرن دوم ه.ق) در سراسر جهان اسلام معمول شد. (مسجد اموى دمشق متعلق به اين قرن است) . ساختمان بزرگترين مسجد جهان، يعنى مسجد قرطبه در اسپانيا، در آغاز كار امويان اندلس در سنوات آخر عمر عبدالرحمان (فت 172 ه.ق) آغاز شد، و به تدريج حدود آن وسعت يافت و بر ساختمانهاى آن افزوده شد. در عهد خلفاى فاطمى كار معمارى در مصر رونق گرفت، و در قرن پنجم ه.ق گنبدسازى به سبك ايرانى در آنجا معمول شد. همراه با ساختمان مساجد، هنرهاى تزيينى، خاصه كاشى‏سازى و مقرنس كارى پيشرفت مى‏كرد.
درين ميان، معمارى اسلامى در اسپانيا به رنگى ديگر بارور مى‏شد. كاخ عظيم الحمراء (اواسط قرن هفتم ه.ق اواسط قرن هشتم ه.ق) در غرناطه، با حياطها و تالارهاى پرشكوه و نيز گچبريها، كاشيها، و مقرنسهاى بينظيرى كه براى تزيين آن با هم تلفيق شده، نمونه زنده‏يى از بناهاى فراوان اسلامى در اسپانياست . پس از پايان حكومت اعراب بر اسپانيا (897 ه.ق 1492 ب.م) نفوذ آنان در معمارى و هنر آن سرزمين برقرار ماند. در قرن هفتم ميلادى، ايران ميراث هنرى مستقلى به جهان اسلام عرضه كرد. شيوه ساختن طاقهاى گوشه‏دار و گنبدهاى ضربى آجرى و نيز بكار بردن كاشيهاى رنگين براى تزيين رويه‏هاى بنا شيوه‏يى ايرانى بود. از بناهايى كه ساختن آن بدست معماران ايرانى معمول شد مدرسه بود. مدرسه عبارت بود از حياطى دلگشا، كه گرداگرد آنرا حجره‏هاى طلاب فرا مى‏گرفت، و در برابر هر حجره طاق‏نمايى بود، و در دو سوى حياط دو تالار بزرگ قرار داشت كه بزرگتر آنها داراى گنبدى نوك تيز و پيازى شكل بود. اين گنبدها، گنبدهاى خاص ايرانى بود، و ساختن آنها بخصوص بين قرون هفتم و نهم ه.ق متداول بود.
در قرون نهم و دهم ه.ق متداول بود. در قرون نهم و دهم ه.ق شبستانهاى ساده و ستون‏دار مسجدها به تدريج جاى خود را به تالارهاى چهارگوش وسيع و گنبددار داد، كه رويه‏هاى درونى و بيرونى آنها يكسره از كاشيهاى رنگين پوشيده بود. طرحها و تركيب رنگهاى اين كاشيها به مسجدهاى قديم شكوهى بى‏مانند بخشيده است. مسجد كبود تبريز (870 ه.ق) و مسجد شاه اصفهان (قرن 12 م .ه.ق) نمونه‏هاى درخشانى از اين بناها است. شيوه‏هاى معمارى ايرانى در معمارى اسلامى هندوستان نفوذ فراوان كرد، و حتى در سنتهاى معمارى بومى آن سرزمين مؤثر افتاد. اين تأثير را مى‏توان در مدخلهاى مرتفعى كه مغازه‏هايى در دو سوى آنها بنا شده، و نيز در گنبدهاى پيازى شكل و طاقهاى گوشه‏دار بناهاى هندى مشاهده كرد. اما از كاشيكارى به شيوه ايرانى فقط براى پوشش رويه‏هاى درونى بناها استفاده شده است.
بكار بردن سنگ و مرمر سفيد حالتى حاكى از عظمت و استحكام به اين بناها مى‏بخشد، و طرحهاى پيچ در پيچ گيرايى كه از قطعات كوچك سنگهاى رنگارنگ ساخته شده آنها را زينت مى‏دهد. بناى معروف تاج محل در آگره (1630 ب.م) بهترين نمونه اين نوع معمارى است. در آسياى صغير پس از سقوط قسطنطنيه (1453 م)، تركان سلجوقى شيوه معمارى بيزانسى را برگزيدند. فقط تغييرات كوچكى در كار گنبدسازى داده شد، و ساختن مناره‏هاى بلند ظريف و آراستن رويه‏هاى درونى مسجدها به شيوه اسلامى معمول گشت. مساجد باشكوه سلطان سليمان I و سلطان احمد I بترتيب بين سالهاى 1550 ـ 57 و 1608 ـ 14 در قسطنطنيه ساخته شد. طاقنما از مشخصات سبكهاى گوناگون معمارى اسلامى است. از اسپانيا تا هندوستان طاقنما به اشكال گوناگون در بناهاى اسلامى ظاهر مى‏شود.
مقرنس كارى نيز يكى ديگر از مشخصات آنست. بناهايى كه نمودار سبكهاى مشخص اسلامى هستند عبارتند از مسجدها، مقبره‏ها، مدرسه‏ها، كاروانسراها، كاخها و گرمابه‏ها و نيز خانه‏هاى مسكونى كه شيوه ساختمان آنها تا امروز حفظ شده است. در ساختن خانه‏ها، ايجاد حفاظ در برابر گرما و ايجاد محيطى خلوت و آرام همواره بيش از هر چيز مورد نظر بوده است. اغلب فقط داخل خانه‏ها با گچبرى و كاشيكارى آرايش مى‏شده. بام خانه‏ها هميشه تخت بوده، و ديوارهاى بيرونى خشك و خالى آنها را فقط درهاى ورودى آراسته و شبكه‏هايى پنجره مانند از يكنواختى كامل مى‏رهانيده است.
در هنرهاى اسلامى جنبه‏هاى تزيينى محور اصلى به شمار مى‏رود. سبكهاى گوناگون هنرى در شيوه تزيينى هنرهاى اسلامى تحليل رفته، و بدينگونه، جهان مستقلى از اشكال و خطوط و رنگها پديد آمده است كه ـ از ديوار مسجدها و قلعه‏ها زمينه نقاشيها، جزئيات، مجسمه‏ها ظروف شيشه‏يى و سفالى، اثاثه منزل و اشياء برنزى، اسلحه، و جواهرات گرفته تا خطاطى و كتابسازى ـ همه را يكسان در بر مى‏گيرد. مايه‏هاى اصلى اين ـ تزيينات را بايد در تمدن‏هاى پيش از قرون وسطى و شرق باستان و در آثار قبايل نيمه متمدن جستجو كرد. افريز بناهاى اوليه مانند افريز (1) بناهاى بيزانسى و رومى‏وار («رومانسك (2) ») مركب از نقش جوانه‏هاى پيچ پيچ مو و برگ مو و انگور است كه از تركيب آن با تصاوير انواع جانوران اشكال گوناگونى بوجود آمده است. در برخى از بناهاى عهد عباسيان زيورهايى به چشم مى‏خورد كه بى‏شك از منبتكاريهاى قبايل چادرنشين شمال مايه گرفته، و عبارت از تصاوير دور از طبيعت برگهاى خرماست، كه بعدها سبك مستقلى مركب از خطوط منحنى پيچ پيچ و درهم از آن پديد آمد، كه جنبه انتزاعى خالص داشت ـ نقشهاى پيچ پيچ تاك و برگ خرما با نقشهاى باستانى مشرق درآميخت و به خصوص در عهد مغول، به سبب وارد شدن مايه‏هاى چينى نيرو و شكوه بسيار يافت. فلزكارى بخصوص ساختمان اسلحه جنگى زمينه هنر ترصيع و كنده‏كارى روى فلز بود، و در اين كار دمشق و قاهره شهرت بسيار يافتند. هنر سفالگرى و كاشى‏كارى به كمال خود رسيد. خطاطى با شيوه كوفى آغاز شد، و بعدها با بسط شيوه‏هاى نسخ و نستعليق و شكسته، به صورت يكى از پايه‏هاى هنر اسلامى درآمد.

پى نوشت:

1. افريز كرانه ديوار كه برآمده باشد، آنچه از ديوار برآمده باشد، سنگى كه در كنار ديوار يا پايه قرار بدهند. به عربى نيز افريز (ج: افاريز) گويند.
2. Romanesque
برگرفته از كتاب تاريخ تمدن اسلام، ص 354

منبع:www.hawzah.net